تبار شناسي مفهوم امنيت در اسراييل (2)
تبار شناسي مفهوم امنيت در اسراييل (2)
چهره دوم : اين ديدگاه مي گويد چهره اول کافي نيست . اگر طرف مقابل در شرايط فقدان تصميم (2) قرار گيرد، شکل جديدي از قدرت بر آن اعمال مي شود .
چهره سوم : از اين منظر ، علاوه بر دو حالت پيشين ، چنانچه يک جامعه از منافع اساسي و واقعي خويش فاصله بگيرد ، شکل جديدي از قدرت بر آن اعمال مي گردد .
انديشمندان پسامدرن قائل به چهره ي جديدي ازقدرت مي باشند . چارچوب و فضاي انديشگي متفکران مذکور ، بر پايه اين پيش فرض شکل يافته که هيچ پديده و مفهومي خارج از محدوده قدرت وجود ندارد . قدرت با توجه به اين که به توليد و باز توليد گفتمانها مي پردازد ، يک تکه و جمع نيست بلکه پخش است و قابليت تمرکز ندارد . بنابراين در چهره اخير ، قدرت از پايين ، در همه جا ، همه چيز و پنهان است.(3) در واقع با تقليل اعتبار رويکردهاي پيشين ، رهيافتهاي فرانوگرايانه بر اين ايده ابتناء يافته است که قدرت ، از هر چيز - حتي اشياء و الفاظ - ساطع مي گردد . در اين حالت ، انسان سوژه ابژه قدرت مي شود . به تعبيري ديگر ، قدرت تنها از رأس هرم و نهادهاي سياسي سرريز نمي شود ، بلکه قدرت از بدنه مي جوشد . بايد خاطر نشان ساخت مظروف قدرت ، فراتر از ظرف خاصي بوده و تراکم معناي مي تواند شکل و سازه هاي گوناگوني به خود بگيرد . در عصري که نرم افزارها (مانند رسانه ها )، هم وزن سخت افزارها از خود قدرت ساطع مي نمايند و تصاوير ، چهره اي وانموده (4) از واقعيات ترسيم مي کنند ، بنابراين قدرت توأمان را مي توان در بعد سخت افزاري و نرم افزاري تعريف و تبيين مي نمود .(5)
به طور کلي قدرت متکثر را نمي توان در نهادي به نام دولت ، متمرکز نمود . به عبارت روشنتر ، يک ناسازه جدي به وجود مي آيد ، بدين معنا که قدرت ميل به تمرکز دارد ولي واقعيتها مبين اين نکته است که قدرت ، ماهيتاً متکثر است .
از سوي ديگر قدرت ، همزاد ديرينه اي به نام مقاومت دارد . در واقع برقراري رابطه يک سويه عمودي بين سوژه و ابژه قدرت ، مستلزم ارتباطي تضاد برانگيز و خشونت آميز است . امروزه شيوه هاي اعمال قدرت حکومتها ، مدرن گرديده و از اين توانايي برخوردار شده اند که انسانها را به مثابه ابژه / سوژه قدرت به کار گيرند . به لحاظ روشي به سه طريق مي توان قدرت را اعمال نمود . در نوع «سفيد » فاعل قدرت ، به وضوح قابل شناسايي است . در شيوه «سياه » عامل قدرت مشخص نيست ، در روش «خاکستري » مصدر واقعي به سبکي اقدام مي نمايد که کشور و گروه ديگر ، اعمال کننده قدرت شناخته شوند . قدرت به منظور تحمل پذير کردن خود همواره چهره خود را پنهان مي سازد . موفقيت در اعمال و تحمل پذير شدن آن نيز با توانمندي در پنهان سازي ساز و کارهايش رابطه مستقيم دارد .
در مقطع کنوني نظامهايي پويايند و از ماندگاري افزونتري برخوردار خواهند بود که با روشهاي مناسب ، ضريب مقاومت را کاهش دهند و قدرت خود را از يک دريچه و روزنه بر جامعه اعمال نکنند و در اين راه حداکثر انتفاع را از تلفيق روش سياه و خاکستري داشته باشند . نمودار زير نشان مي دهد هر چه قدرت با ابزار و ساز و کارهاي آشکار اعمال گردد ، مقاومت نيز شديدتر خواهد بود و برعکس .
ديدگاه سنتي اسراييل نسبت به امنيت
«بهترين نتايج ... حکومت بر « گوييم »(6) به وسيله خشونت و ترور به دست مي آيد ... فقط زور در ميدان سياست پيروز مي شود مسابقه عظيم تسليحاتي و افزايش نيروهاي دفاعي ... ضروري است زيرا ، ما را در اجراي برنامه هايي که داريم ياري مي رساند ....» (7)
همچنين ديدگاههاي بنيانگذاري اوليه صهيونيست در اين راستا قابل تبيين است . بن گورين ، اولين نخست وزير دولت يهودي معتقد بود : « بر اساس آنچه کتاب مقدس براي ما نقل مي کند ، تاريخ قديم اسراييل در درجه اول يک تاريخ نظامي است . » (8)
در واقع آنان با بهره گيري از اسطور ه هاي تاريخي درصدد مشروعيت بخشي به ديدگاه خاص خود بودند.در برداشت هاي آنها «تداوم بقا و حضور »و«ضريب پايداري»رژيم صهيونيستي عجين شدگي ويژه اي با توان تسليحاتي داشت و اين نوع ظرفيتها ،استعداد بازدارندگي را نسبت به هر منازعه و تهديد امنيتي فراهم مي کرد .«اسرائيل اگر قبل از هر چيز به عنوان قدرتي که عظمتش رو به فزوني است متکي باشد محکم خواهد ايستاد ....»(9) صهيونيسم اساسا به لحاظ فقدان برخي از شرايط مادي دولت (سرزمين )،نبود حکومت ،وساختارهاي حقوقي و نيز فقدان حاکميت،به الگوي مناسبي در فرايند دولت سازي دسترسي نداشت . به همين دليل بود که عناصر و مؤلفه هاي نظامي در استمرار حيات سياسي رژيم مذکور نقش بي دليلي ايفاء نمودند .
با عنايت به اينکه امنيت نسبي است ،نمي توان به تأمين امنيت مطلق انديشيد .مطلق انگاري پيرامون امنيت اسطوره اي است که جز در بستر گفتمانهاي هيمنه طلب ،فرصت رشد و نشر نمي يابد. در همنشيني با مفاهيمي توسعه نيافته و سيال نظير قدرت ،منافع ،اهداف،مصالح ،تهديدات و ...است که امنيت ،مصداقهاي خود را باز مي يابد.(10)جمله گلداماير که معطوف به منطق مذکور مي باشد ،مبين ديدگاه فوق است .وي «امنيت مطلق»را به عنوان يکي از سه شرط صلح با اعراب ذکر مي کند . از طرفي دو انگاري ها ي کلام محور ديگر ،پيام چنين برداشتهايي به شمار مي رود .رويکردي که امنيت در نابودي طرف مقابل تعريف مي شود ؛اعراب «دگر »يهود يانند ،يهوديان سفيد مطلق و عربها سياه مطلقند. بازتاب اين نحوه نگرش به طور مکرر در نظرات مناخيم بگين متبلور مي گردد.باور او آن طور شکل گرفته بود که«بقاي اسراييل منوط به اضمحلال تمدن در منطقه و ايجاد تمدن يهود بر ويرانه هاي آن است.»(11)
به منظور دستيا بي به آرمان و اهداف توسعه طلبانه ،تأکيد بر نيروهاي نظامي ،خريد تجهيزات و جنگ افزارهاي پيشرفته در دستور کار رژيم صهيونيستي قرار گرفته بود. به نحوي که هزينه هاي نظامي دولت يهودي در مقطع مذکور از جمله بالاترين نرخهاي کشورهاي منطقه به شمار مي رفت. اين گونه تفکرات و اقدامات ،زمينه ساز شرايطي تحت عنوان «معماي امنيت »مي گردد.جان هرز(12)وضعيت مذکور را چنين توصيف مي نمايد:
«هرگاه جوامعي بي نظم و نابسامان در اغلب دوره هاي شناخته شده تاريخي وجود داشته باشد ،در آنجا مقوله اي به نام معماي امنيت فردي يا گروهي بروز يافته است.بدين معنا که گروهها و انسانهايي که در چنين مجموعه اي مي زيستند ،همواره نسبت به مورد هدف ،سلطه و حمله قرار گرفتن از ناحيه افراد و گروههاي ديگر احساس نگراني مي کرده اند . تلاش به منظور حفظ و تداوم و مصون ماندن از چنين تهديداتي ،واحد هاي سياسي را به سوي کسب قدرت افزونتري سوق مي دهد .روند مذکور موجب بي ثباتي و ضعف فزاينده دولت هاي ديگر شده و وخيم ترين و حاد ترين شرايط را براي آنها فراهم مي کند .بنابراين تمام واحدهاي يک نظام منطقه اي به رقابت با يکديگر مي پردازند .علاوه بر رقابت قدرت ها ،چرخه عظيم امنيت =قدرت نيز بر وضعيت اخير بارميشود
.»(13)
به ديگر سخن ،نخبگان ابزاري حاکم در هر کشور ،صرفاً مترصد حصول به امنيت فزاينده تري براي خود هستند و توجهي به تنگناهاي امنيتي ساير دول ندارند. بديهي است واحدهاي ديگر نيز به منظور افزايش «ضريب تامين »و رفع دغدغه ها و تهديدات ناشي از کنشهاي دولت مذکور ،واکنشها و عکس العمل هايي از خود بروز خواهند داد. همچنين اسارت اعراب در منطق «حمايت خارجي »از جمله پيامد هاي چنين روش و منشي از سوي اسراييل به شمار مي رود .(14)به تعبير روشنتر ،احساس نا امني از سياستهاو اسراتژيهاي نظامي رژيم يهودي و عدم دسترسي به تجهيزات و جنگ افزارهاي مدرن و قابل اتکاءحکومتهاي عربي پيرامون اسراييل را با چالشهاي ناشي از امکان سنجي مواجه ساخت.بديلي که گزينش شد گرايش به سوي قدرتهاي بزرگ براي دستيابي به سخت افزارهاي نظامي بود.حضور و نفوذ بيگانگان در منطقه از جمله نمود و نهاد هاي وضعيت فوق است در واقع به واسطه هراس از يک قدرت به قدرتي خارجي پناه بردند .
پی نوشت ها :
*کارشناس ارشد علوم سياسي
Pre Modern-1
Non decision-2
3-کلک استوارت ، چهارچوبهاي قدرت ، ترجمه مصطفي يونسي . (تهران : پژوهشکده مطالعات راهبردي ، 1378). صص26-17.
Simulation-4
5-فيسک جان ، «فرانوگرايي و تلويزيون » ، فصلنامه گفتمان ، شماره صفر ، (بهار 1377)، صص172-161.
6-Goyemغير يهود . يهوديان «دگر » خود را گوييم مي نامند .
7-پروتکل شماره 1و7. جهت اطلاع بيشتر به ر.ک: به نويهض عجاج ، پروتکلهاي دانشوران صهيون ، ترجمه حميد رضا شيخي .(مشهد :آستان قدس رضوي ، 1373). صص283و250.
8-ربابعه ، غازي اسماعيل . استراتژي اسراييل ، ترجمه محمد رضا فاطمي . (تهران ، نشر سفير، 1368)، ص120.
9-اينبار افرايم . «خطوط بر جسته تفکر استراتژيک نوين اسراييل »ترجمه مير سعيد مهاجراني ، سياست دفاعي ، شماره 18 (بهار 1376). ص34.
10-تاجيک محمد رضا ،. «انتظام در پراکندگي : بحثي در امنيت ملي ايران » ، فصلنامه مطالعات راهبردي ، پيش شماره دوم ، تابستان (1377)، ص118.
11-ربابعه غازي اسماعيل .همان ، ص125.
John Herz-12
13-Russett, Brucc, (eds) . World Polities.(New York: BEDFORDST. MARTIN s,2000) .p.227.
14-تاجيک محمد رضا ،. همان .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}